register
logo logo

  • search

  • shortlist
    0

  • alerts

  • My searches
    0
article
  • ak

    همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی، نگهی به خویشتن کن که همه گناه داری

    در همسایگی مان دوستی دارم به نام علی. انسانی به تمام معنا ارجمند است.
    در نتیجه بحثهایمان، از 3 سال پیش قرار گذاشتیم به منظور ایفای مسئولیت اجتماعی خود در قبال ترافیک و آلودگی هوا و اتلاف بنزین و... از خودروی شخصیمان برای رفتن به محل کار استفاده نکنیم.
    امروز صبح تصمیم گرفتم با توجه به بارش برف زودتر از سایر روزها راهی محل کارم شوم. اما با یک صحنه غیرقابل انتظار مواجه شدم: علی در حال خروج از پارکینگ با خودرو بود! به هر زحمتی بود خودم را از چشم او دور نگهداشتم تا از نقض عهد احتمالی اش خجالت نکشد.
    از منزل ما تا خیابان اصلی حدود 3 دقیق پیاده روی دارد. در این 3 دقیقه، حسابی علی را قضاوت کردم. هر چه می خواستم فکر کنم که حتما مشکلی بوده که علی از خودرو استفاده کرده است، شیطان امان نمی داد و در گوشم می گفت: بیا این هم از علی!
    خلاصه این 3 دقیقه لعنتی سپری شد و به خیابان رسیدم. در کمال ناباوری دیدم علی کنار خودرو 200 میلیونی اش ایستاده و فریاد می زند: ونک، ونک 2 نفر
    دلم را به دریا زدم و رفتم جلو سلامی کردم و سوار ماشینش شدم. علی مثل مسافرکش های حرفه ای آمد و به ما 3 نفر گفت الان حرکت می کنم اجازه دهید یه مسافر دیگه بگیرم!
    خلاصه مسافر بعدی آمد و حرکت کردیم. تا ونک هیچ نگفتیم. به ونک که رسیدیم علی به مسافران گفت کرایه شما یک لبخند است. پس از پیاده شدن 3 مسافر گفتم: علی، حالت خوب است!؟ گفت بله خوبم. امروز بعد 3 سال با خودرو به محل کارم آمدم. نقض عهد کردم. تاوانش را هم خواهم داد. اما باور کن به خاطر این بود که حدس زدم امروز خیلی از تاکسی ها کار نمی کنند و بهتر است عده ای را با خودم ببرم. ولی چون هنوز زود است و وقت دارم تاوان نقض عهدم این است که یکبار دیگر بروم رفت و برگشت، مسافر بزنم!
    خیلی عجله داشت. عین مسافرکش های حرفه ای شده بود. چقدر هم این شغل بهش می اومد!
    هیچی نگفتم پیاده شدم. از خودم خجالت می کشیدم. یک بار دیگر مبهوت بزرگی این مرد شده بودم. چقدر نیازمند انسانهای اینچنینی هستیم.
    دور میدان ونک یک تاکسی زرد رنگ داد می زدند: دربست، دربست!
    داشتم به تفاوت این راننده و آن راننده (علی) فکر می کردم که یاد این بیت سعدی افتادم:
    همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی، نگهی به خویشتن کن که همه گناه داری